در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم
چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم
دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید
شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم
گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد
نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم
تصویری از تبعیض سرد چشمها آری
در این برودت ذرهای گرما نمی بینم
در منطق این نیمه آدمهای قلابی
جایی برای عشق هم حتی نمی بینم
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
ناکازاکی قبل و بعد بمباران
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی دو عملیات اتمی بودند که در زمان جنگ جهانی دوم به دستورهری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفتند. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله 3 روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود 220?000 نفر در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل میدادند.[1] بیش از نیمی از قربانیان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال 1945 بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.[2][3]
بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی تا به امروز تنها موارد استفاده? جنگی از سلاح هستهای در جهان است.
پس از این دو بمباران، دولت ژاپن تسلیم شد.
فهرست مندرجات[نهفتن] |
یادمان بمباران هستهای هیروشیما، تنها ساختمانی است که در نزدیکی محل انفجار قرار داشت و بصورت کامل تخریب نشد.
عملیات اول در تاریخ دوشنبه، ساعت 8:15 صبح روز 6 اوت 1945 به وقت محلی در شهر هیروشیما انجام گرفت.[4]
بمب اتمی اول به نام پسرک (به انگلیسی: Little Boy) توسط یک هواپیمای بمب افکن به نام انولا گی (بهانگلیسی: Enola Gay) بر روی هیروشیما انداخته شد. برای تاثیر تخریبی بیشتر، بمب به نحوی تنظیم شده بود که 576 متر بالای سطح زمین منفجر شود.[5] انرژی تولید شده توسط این بمب برابر بود با انرژی حاصل از 15 کیلوتن تیانتی.[6] فعل و انفعالات اتمی در مرکز این بمب باعث گرمائی حدود چندین میلیون درجه سانتیگراد شد.[7] این گرمای عظیم هر چیزی را تا شعاع یک و نیم کیلومتری مرکز اصابت بمب بطور کلی ذوب نمود.[8]مردمی که از دور دست انفجار «پسرک» را در آسمان هیروشیما مشاهده کردند میگفتند که خورشید دیگری را در آسمان دیدهاند.
دو سوم ساختمانهای هیروشیما از جمله کارخانههای فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی در اثر این بمباران نابود شدند.[5][9] تنها چیزی که از شهر باقی ماند ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ میدهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد.[10]
محل شهر ناگازاکی در استان ناگازاکی
دو روز پس از بمباران هیروشیما و بر خلاف انتظار و میل آمریکا، دولت شوروی به امپراتوری ژاپن اعلان جنگ داد و نیروهای ارتش سرخ شوروی به مواضع ژاپن در منچوری یورش بردند. ورود شوروی به جبهه جنگ اقیانوس آرام باعث شد که دولت آمریکا مصمم شود هرچه سریعتر جنگ را به نفع خود و بدون مشارکت شوروی خاتمه دهد. در این راستا استفاده بیشتر از سلاح هستهای سادهترین راه فشار بر ژاپن بود، و نیروهای مسلح آمریکا برای استفاده مجدد از بمب هستهای نیازی به مجوز جدید دولت نداشتند؛ زیرا مجوزی که ترومن برای حمله اتمی صادر کرده بود اجازه استفاده از بمبهای جدید را میداد.[11][12]
بر اساس اطلاعات هواشناسی نیروی هوایی آمریکا، بازه? زمانی مساعد برای حمله دوم به ژاپن سه روز پس از حمله اول پدیدار میشد، و باید از این بازه حداکثر استفاده به عمل میآمد. هدف بعدی برای بمباران هستهای، شهر کوکورا بود که صنایع گسترده نظامی و اسلحهسازی در آن وجود داشت. در ابتدای ماموریت بر اساس گزارش هواشناسی، دید مناسبی برای هدفگیری بر فراز کوکورا وجود داشت. اما وقتی هواپیمای بمبافکن به حدود منطقه مورد نظر رسید، تمام آسمان شهر با دود و غبار پوشیده شده بود و امکان پیدا کردن هدف را از میان برده بود. علاوه بر دید کم، پدافند هوایی و ظاهر شدن هواپیماهای شکاری ژاپن مساله را کمی بغرنج کرده بود. پس از صرف نظر از بمباران منطقه کوکورا، بمبافکن آمریکایی فقط سوخت کافی برای بازگشت به پایگاه هوایی در اوکیناوا داشت. فرمانده عملیات تصمیم گرفت که بجای رها کردن بمب اتمی در دریا و یا بازگرداندن آن به پایگاه، بهتر است آن را بر روی ناکازاکی بیاندازند که در مسیر بازگشت بمبافکن به پایگاه هوایی در اوکیناوا قرار داشت و یکی از اهداف کماهمیتتر آمریکا در ژاپن محسوب میشد.[11]
بدین ترتیب در تاریخ پنجشنبه 9 اوت 1945 میلادی، بمب دیگری به نام «مرد چاق» (به انگلیسی: Fat Man) بر روی شهر ناکازاکی انداخته شد.
پس از نابودی ناکازاکی، ژاپن مجبور به تسلیم شد[13].
دانشآموزان ژاپنی در حال ادای احترام به قربانیان خردسال بمباران اتمی، در کنار هزار درنای کاغذی رنگارنگ
هرساله در روز 6 اوت مراسم بزرگی برای یادبود قربانیان بمبارانهای هستهای در پارک یادمان صلح شهرهیروشیما برگزار میشود. در پایان این مراسم، شهردار هیروشیما طی قرائت قطعنامهای درخواست حرکت به سمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای را مطرح مینماید.[5]
همه ساله مردم صلحدوست جهان با درست کردن درناهای کاغذی و فرستادن آن به مرکز ساداکو در پارک یادمان صلح شهر هیروشیما، همدردی خود را با قربانیان بمباران و انزجار خود را از کاربرد و گسترش سلاحهای هستهای اعلام میکنند.
مجسمه? ساداکو در این پارک به یاد دختر 12 سالهای به نام ساداکو ساساکی برپا شده که پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمد ولی در اثر تشعشعات رادیواکتیو باقیمانده از انفجار، دچار سرطان خون شد و درگذشت. بر اساس افسانههای ژاپنی، اگر کسی هزار دُرنای کاغذی درست کند، یکی از آرزوهایش برآورده میشود. ساداکو درحالیکه در بیمارستان بستری بود، با تشویق دوستانش و کمک برادرش شروع به ساختن درناهای کاغذی کرد، اما پس از ساخت 644 درنا درگذشت. در سال 1965 میلادی، از مجسمه ساداکو در حالیکه درنایی طلایی در دست دارد در پارک صلح هیروشما پردهبرداری شد.
ساداکو ساساکی روی درنایش مینوشت:
|
من «صلح» را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی |
|
روز 30 ژوئن 2007، فومیو کیوما وزیر دفاع وقت ژاپن در اظهاراتی درباره جنگ دوم جهانی، تلویحا بمباران اتمی این دو شهر ژاپن توسط نیروهای آمریکایی در اوت سال 1945 را اقدامی لازم دانسته بود. وی گفته بود:«برای پایان دادن به جنگ جهانی دونم، چارهای جز بمباران اتمی و کشتار تعداد کثیری از مردم وجود نداشته است.»[14] افکار عمومی ژاپن واکنش شدیدی به این اظهارات نشان دادند و شینرو آبه، نخست وزیر ژاپن، اظهارات وزیر دفاع را تقبیح کرد.[15] چند روز بعد در 3 ژوییه 2007، وزیر دفاع تحت فشار افکار عمومی مجبور شد اظهار نظر قبلی خود درباره? بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی را پس بگیرد و با عذرخواهی از مردم این دو شهر، از مقام خود استعفا دهد.[16][17]
فرمانده هواپیمای «بی-29» که در جنگ جهانی دوم نخستین بمب اتمی را بر شهر هیروشیمای ژاپن فروانداخت در سن 92 سالگی درگذشت. «پل وارفیلد تیبت جونیر»، در خانه اش در شهر کلمبو در ایالت اوهایوی آمریکا درگذشت.[18] سه تن از خدمه این هواپیمای جنگی، اظهار داشتهاند که «کاربرد سلاح اتمیاقدامی لازم در تاریخ» بوده و آنها از این کار « به دلیل پایان دادن به جنگ جهانی دوم پشیمان نیستند»[18].
1. ↑ FAQ - Radiation Effects Research Foundation
2. ↑ The Atomic Bombing of Hiroshima, August 6, 1945
3. ↑ The Manhattan Project: An Interactive History
روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» می گذشت، دید خطیب، مردم را موعظه می کند.
ایستاد و به سخنان خطیب گوش داد. او می گفت: جعفر بن محمد علیه السلام عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان خدا سر می زند، در صورتی که آنچه بندگان انجام می دهند خواست خدا است و انسان از خود اختیاری ندارد.
دیگر این که جعفر بن محمد علیه السلام معتقد است در روز قیامت، شیطان در آتش می سوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمی کند.
دیگر این که وی می گوید: خداوند موجود است؛ ولی نمی شود او را دید، در صورتی که این نیز دروغ است و هر موجودی دیدنی است.
آن گاه بهلول، کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری گشت، سپس فرار کرد.
خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد.
خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟
بهلول گفت: علت را از خود وی سؤال کنید. او می گوید: بندگان اختیاری ندارند و همه کارها به دست خدا است. اگر اعتقاد او چنین است پس سر او را خداوند شکسته است و من تقصیر ندارم.
او می گوید: جنس از هم جنس خود متأثر نمی شود و عذاب نمی بیند. وقتی انسان از خاک است و کلوخ نیز از خاک است، چرا باید از هم جنس خود متأثر و ناراحت شود.
او معتقد است که هر موجودی باید دیده شود. خلیفه از وی سؤال کند آیا این درد که او از این زخم احساس می کند دیده می شود؟! این را گفت و از نزد خلیفه خارج شد.
دو بشنو، یکی بگو
حکیمی را پرسیدند: چرا شنیدن تو بیشتر از گفتن است؟
گفت: مرا دو گوش داده اند و یک زبان؛ یعنی دو بشنو، یکی بگو.